سایت مرکز فقهی

1-1. دلایل احترام انسان

برای احترام انسان دلایل متعددی می­توان اقامه کرد و از آن جمله­اند:

1-1-1. کرامت إعطایی الهی

مهم­ترین دلیل برای محترم بودن انسان آنست که خداوند متعال بنی آدم را تکریم نموده است؛ تکریم پروردگار فراگیر است و تمامی افراد انسانی را بدون ملاحظۀ دین، زبان، قومیت، نژاد و...، شامل می­گردد زیرا قرآن­کریم با صراحت از تکریم بنی آدم توسط خداوند متعال سخن گفته و فرموده است:]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً[؛[1] «ما آدمي­زادگان را گرامى داشتيم و آن­ها را در خشكى و دريا، [بر مركب­هاى راهوار] حمل كرديم و از انواع روزي­هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن­ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ايم، برترى بخشيديم». خداوند متعال در ابتدای این آیه فرموده است: ]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ[ این تعبیر کوتاه متضمن نکاتِ مهم و قابل تأمل زیر است:1) جمله با کلمۀ «لقد» که متضمن دو حرف تأکید «لام» و «قد» است، آغاز شده است.2) از متکلم مع الغیر (كَرَّمْنا) استفاده کرده است که هم دلالت بر تأکید و هم دلالت بر قدرت می­کند؛ خداوند متعال وقتی که می­خواهد قدرت خودش را نشان بدهد، با استفاده از واژۀ جمع این کار را انجام می­دهد. برای مثال، می­فرماید: ]إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ[؛[2] این آیه، نشان­گر قدرت غالب الهی در حفظ قرآن است. پس در این آیۀ شریفه از سه نوع تأکید استفاده شده است تا یک مطلب را بیان کند و آن تکریم انسان توسط خداوند متعال است.3) موضوع تکریم را «بنی آدم» قرار داده است تا بفهماند که این لطف الهی فراگیر است و شامل تمامی انسان­ها می­شود بدون آنکه بین افراد بنی آدم از حیث نژاد، زبان، قومیت و دین و مذهب کم­ترین تفاوتی در برخورداری از کرامت إعطایی الهی وجود داشته باشد.پس از بیان تکریم انسان توسط خداوند، وجه تکریم و برتری بنی آدم بر دیگر مخلوقات را چنین بیان نموده است: [وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً]؛ با عطف تفسیری چگونگی کرامت بخشیدن به انسان را بیان کرده است. یعنی آدمی­زادگان را به این صورت تکریم کردیم که ایشان را بر خشکی و دریا مسلط کردیم و از طیبات روزی آن­ها گرداندیم و بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردیم برتری دادیم.به تعبیر دیگر، گویا خداوند متعال می­فرماید: ما برای انسان خیلی هزینه کردیم آنقدر هزینه کردیم که برای احدی از مخلوقات چنین هزینه­ای نکردیم؛ زیرا: اولا انسان­ها را بر خشکی و دریا مسلط گرداندیم در حالی که سایر موجودات چنین تسطی ندارند. حیوانات مقهور دست طبیعت­اند اما انسان نه تنها بر خشکی و دریا مسلط است بلکه قادر است تا روز به روز بر تسلط خویش بیفزاید و آن را گسترده­تر کند. ثانیا ما به انسان­ها از طیبات روزی دادیم در حالی که روزی حیوانات از طیبات نیست بلکه از امور خبیثه هم إرتزاق می­کنند. البته می­توان برای «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّبات» یک معنای وسیع­تری در نظر گرفت و گفت: اضافه بر آنکه خداوند روزی مادی طیبات به انسان داده روزی معنوی طیبات نیز به انسان داده است و یکی از آن روزی­های معنوی، عقل است که خداوند انسان را از آن بهره­مند نموده است. ثالثا انسان را بر بسیاری از مخلوقات برتری دادیم؛ جملۀ ]وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً[ را به دو صورت می­توان معنا کرد: 1) معنای ظاهر این جمله آنست که، «ما ایشان (آدمی­زادگان) را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ايم، برترى بخشيديم» و نه بر تمامی مخلوقات. از این معنا می­توان استفاده کرد که گروهی از موجودات هستند که از انسان برترند و آن­ها علی القاعده باید فرشتگان باشند که مقرب­ درگاه خداوند و حامل پیام­های آسمانی برای پیامبران الهی هستند. 2) معنای دیگر آنست که برخی از مفسران مثل مرحوم طبرسی و آیت الله مکارم ارائه داده­ و گفته­اند: واژۀ «کثیر» در این آیه به معنای «جمیع» است.[3] بنابراین معنای آیه آنست که، «ما آدمی­زادگان را بر مخلوقات ديگر كه بسيارند، برترى داده‏ايم»؛[4] مطابق این معنا، هیچ موجودِ ممکنی از انسان برتر نیست.برای اثبات معنای دوم، می­توان شواهد فراوانی از قرآن­کریم و روایات ارائه داد و ثابت کرد که، انسان بر همۀ موجودات و از جمله بر فرشتگان برترند. برای مثال، در آیات بسیاری از قرآن­کریم آمده است که «ما به فرشتگان دستور دادیم که برای آدم سجده کنید، پس جز ابلیس، همه سجده کردند».[5] در روایتی از پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله نقل شده است که فرمود: «[در سفر معراج] وقتی به بیت المقدس رسیدیم با انبیاء الهی ابراهیم، موسی، عیسی و بسیار دیگر از انبیا مواجه شدم و بنا شد نماز به جماعت خوانده شود، من شک نداشتم که جبرئیل این جماعت را امامت خواهد کرد. اما وقتی صف تشکیل شد جبرئیل بازوی مرا گرفت و مرا بر تمامی پیامبران مقدم داشت و من همه را امامت کردم ولی فخر فروشی نمی­کنم».[6] در روایت دیگر نیز آمده است که وقتی جنازۀ حضرت آدم به مرحلۀ نماز گذاردن رسید، فرزندش (هبۀ الله) از جبرئیل درخواست کرد که پیش بایستد و بر حضرت آدم نماز بخواند ولی او نپذیرفت و فرمود: «خداوند به ما فرمان داد كه در بهشت بر پدرت سجده كنيم و حقّ نداريم كه بر هيچ يك از فرزندانش امامت کنيم».[7] اضافه بر اینها، یکی از فضیلت­ها و روزی­های معنوی که خداوند به بنی آدم ارزانی داشته، إرسال پیامبران و إنزال کتاب­های آسمانی است؛ مطابق روایت مشهور،[8] خداوند صد و بیست و چهار (124) هزار پیامبر برای هدایت انسان فرستاده که یکی از آن پیامبران، پیامبر خاتم صلی­الله­علیه­وآله است که برتر از تمامی مخلوقات است و نیز در راستای هدایت و تکریم انسان کتاب­های آسمانی را نازل نموده که یکی از آن­ها قرآن­کریم است که بر همۀ آن کتاب­ها تفوق دارد و مهیمن بر آن­هاست.[9] بنابراین، خداوند بیشترین هزینه­ها را در راستای هدایت انسان نموده است و این امر بیانگر آنست که تکریم انسان از نظر خداوند بسیار مهم است وگرنه برای انسان این همه عنایت نمی­کرد. از نظر عقلی و عرف عقلا نیز همین­گونه است که برای امور مهم­تر هزینه­های بیشتر لحاظ می­شود و هر قدر میزان اهمیت دادن به یک امری بیشتر باشد، هزینۀ سنگین­تری در نظر گرفته می­شود. مثلا برای برخی از امور انسان حاضر است از وقت و مال خویش بگذرد و برای برخی دیگر که از اهمیت بیشتری برخوردار است، حاضر است اهل و عیال و جان خودش را نیز فدا کند.

اگر اینگونه به قضیۀ تکریم انسان از سوی خداوند نگریسته شود، دیدگاه ممتاز اسلام نسبت به تکریم انسان به خوبی روشن و معلوم می­شود که چنین تکریمی در هیچ مکتب دیگر یافت نمی­گردد. تفاوت کرامت انسان از دیدگاه اسلام و حقوق بشر معاصرکرامت انسانی از دیدگاه اسلام هم از جهت مبنا و هم از جهت گستره با کرامت انسانی از دیدگاه حقوق بشر معاصر متفاوت است:

1) مبنای کرامت: در اسلام کرامت انسانی مبتنی بر یک مبنای مستحکم است و آن اینست که کرامت را خداوند متعال به انسان عطا نموده است اما در حقوق بشر معاصر چنین عامل و مبنایی برای کرامت انسان مطرح نیست. چون حقوق بشر معاصر براساس نادیده گرفتن خداوند شکل گرفته است و لذا در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر به صورت سربسته فقط گفته شده که انسان دارای کرامت است. اما اینکه چه کسی این کرامت را به انسان داده است و یا چگونه انسان به این کرامت دست یافته است، سخنی به میان نیامده است. تردیدی نیست که حقوق بشر معاصر کرامت انسانی را ناشی از خداوند متعال نمی­داند اما با وجود این از کرامت انسانی سخن می­گوید چرا که انسان­ها را به دلیل تعاملات اجتماعی شان، ناگزیر می­دانند که کرامت انسانی یکدیگر را به رسمیت بشناسند تا بهتر بتوانند زندگی اجتماعی خودشان را اداره و تعاملات انسانی خویش را مدیریت کنند و بدین وسیله به اهداف و مقاصدشان نایل شوند. این نگاه با یک مشکل بزرگ مواجه است و آن اینست که در این صورت کرامت انسانی یک امر قراردادی می­شود. اما اسلام از همان ابتدا کرامت انسانی را به خداوند متعال نسبت می­دهد؛ زیرا خداوندی که قادر مطلق است با سه تأکید می­فرماید: «ما آدمی­زادگان را گرامی داشتیم». وقتی کرامت ناشی از خداوند باشد، کسی حق ندارد آن را سلب و یا تضعیف کند و یا در برابر آن بایستد؛ چرا که ایستادن در برابر آن یعنی ایستادن در برابر خداوندی که معطی کرامت و قدرت مطلق عالم هستی است.

2) گسترۀ کرامت: مطابق مبنای حقوق بشر معاصر که کرامت انسانی را یک امر قراردادی می­داند، تعیین گسترۀ آن را نیز در اختیار خود انسان­ها می­داند و لذا به خود انسان حق می­دهد که اگر چنانچه خودش خواست، بتواند برخلاف کرامت خویش إقدام نماید و مخصوصا در حریم شخصی حق ذلیل کردن خودش را در مقابل دیگری داشته باشد. اما از نظر اسلام که کرامت انسانی را ناشی از خداوند متعال می­داند، هیچ انسانی حق تحقیر و تذلیل خودش را ندارد؛ زیرا کرامت دست­آورد خود انسان نیست تا هرگونه بخواهد با آن معامله کند بلکه خداوند آن را به انسان إعطا کرده است.[10] بنابر این مقتضای کرامت انسان آنست که:اولا، تحقیر مطلق انسان حرام است. خداوند متعال از زبان لقمان حکیم می­فرماید: ]وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ‏ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ[؛[11] «با بى‏اعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد». وقتی تحقیر کردن مردم در این اندازه - که انسان با بی اعتنایی از دیگران روی برگرداند- ناروا باشد،[12] یقینا مراحل بالاتر تحقیر حرام خواهد بود. ثانیا، تحقیر مؤمن و مسلمان تحریم بیشتری دارد چون اضافه بر کرامت إعطایی از کرامت اکتسابی (تقوا) نیز برخوردار است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لَا تُحَقِّرُوا مُؤْمِناً فَقِيراً فَإِنَّهُ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً فَقِيراً وَ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَمْ يَزَلْ مَاقِتاً لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ تَحْقِيرِهِ أَوْ يَتُوبَ قَالَ وَ مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً وَ حَقَّرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ يَدِهِ وَ لِفَقْرِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ؛[13] هيچ گاه مؤمن تهى دستى را حقير مشماريد، زيرا هر كس مؤمن تهى دستى را حقير و سبك بشمارد، خداوند او را كوچك خواهد شمرد، و پيوسته بر او خشم مى‏گيرد تا از تحقيرى كه كرده است باز گردد يا توبه كند. و فرمود: هر كس مؤمنى را به سبب تنگدستى و نادارى‏اش خوار و كوچك بشمارد، خداوند او را روز قيامت در برابر همه خلايق رسوا خواهد ساخت».ثالثا، تحقیر انسان توسط خودش نیز حرام است. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا، وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ‏ يُذِلَ‏ نَفْسَهُ‏؛ أَ لَمْ تَسْمَعْ‏ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» فَالْمُؤْمِنُ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً، وَ لَا يَكُونَ ذَلِيلًا، يُعِزُّهُ اللَّهُ بِالْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ؛[14] خداوند تمام كارهاى مؤمن را به خود او واگذار كرده ولى به او اختيار نداده كه خود را خوار و ذليل كند. مگر نديدى كه خداى تعالى در قرآن كريم دراين‏باره فرموده است: «تنها عزت از آن خدا و پيامبر او و مؤمنان است» كه به حكم اين آيه، مؤمن بايد عزيز باشد و ذليل نباشد».بنابراین، بین نگاه اسلام و دیدگاه حقوق بشر معاصر نسبت به کرامت انسانی، از جهت قلمروِ اختیارات انسان نیز تفاوت فاحشی وجود دارد.

2-1-1. إهتمام پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله به تکریم انسان

هرچند آیۀ شریفۀ کرامت به تنهایی برای اثبات «محترم دانستن انسان» کافی است ولی برای آنکه این مدعا تقویت بشود می­توان دلایل دیگری نیز اقامه کرد و یکی از آن ادله آنست که، اصلا هدفِ آموزه­های عالی اسلامی و إهتمام اصلی رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله در زندگی پیامبرانه­اش تحقق و حفظ حرمت تمامی انسان­ها بود. به تعبیر دیگر، پیامبر اکرم حفظ حرمت انسان­ها را شعار رسالت خویش قرار داده بود. دلایل و شواهد فراوانی برای اثبات این مطلب می­توان اقامه کرد و از آن جمله­اند:

1-2-1-1. اوصاف پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله

خداوند متعال اوصافی را برای پیامبر اکرم برشمرده است که همگی در راستای تکریم و احترام انسان­هاست:]الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[[15]همانها كه از فرستاده [خدا]، پيامبر «امّى» پيروى مى‏كنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى‏يابند آن­ها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منكر باز مي­دارد أشياء پاكيزه را براى آن­ها حلال مى‏شمرد، و ناپاكي­ها را تحريم مى­كند و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آن­ها بود، [از دوش و گردنشان] بر مى‏دارد، پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.در این آیۀ شریفه خداوند متعال پنج صفت برای پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله بیان می­کند که همه به یک نکتۀ واحدی بر می­گردند و آن حفظ حرمت و کرامت انسانی است:

1و 2) آمر به معروف و ناهی از منکر؛ حفظ حرمت انسانی شعار پیامبر بود و اقتضای این شعار آن بود که مردم را به خوبی­ها دستور دهد تا عامل به معروف باشند و از بدی­ها باز دارد تا از ارتکاب پلیدی­ها پرهیز کنند.

3 و 4) حلال کنندۀ طیبات و حرام کنندۀ خبائث؛ مقتضای حفظ حرمت انسانی استفاده از طیبات و پرهیز از خبائث است، بر همین اساس پیامبر اکرم طیبات را برای مردم حلال می­شمرد و خباثت­ها را بر مردم تحریم می­کرد تا از پاکیزه­ها ارتزاق و از پلیدی­ها پرهیز کنند.

5) بردارندۀ بارهای سنگین از دوش مردم؛ این خصوصیت، ظهور بیشتری در حفظ کرامت انسانی توسط پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله دارد. البته روشن است که مراد از این بار سنگین بار مادی نیست بلکه منظور آن باری است که اعتقادات غلط بر مردم تحمیل کرده بود؛ فرهنگ­ها، عقاید، آداب و رسوم ناصواب مانند باری شده بودند که بر دوش مردم قرار داشتند و همانند غل و زنجیرهایی بودند که توان حرکت از مردم را گرفته بودند. پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله تمام سعی خودش را مبذول داشت تا این عادات ناصواب را، از میان مردم بردارد. پس دلالت این آیه شریفه بر إهتمام پیامبر نسبت به حفظ حرمت انسانی روشن است چون آزادسازی بشر از غل و زنجیرهای خرافات جز در راستای تکریم انسان و حفظ حرمت انسانی نیست و همّت پیامبر نیز تنها آزادسازی گروهی از مردم نبود، بلکه تلاش می­کرد تا بار سنگین آداب و رسوم غلط اجتماعی را از دوش تمامی انسان­ها بردارد.

2-2-1-1. هدف رسالت

براساس روایت مشهور از پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله هدف رسالت ایشان تکمیل و تتمیم فضیلت­های اخلاقی است:«إِنَّمَا بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ‏ الْأَخْلَاق‏؛[16] همانا من مبعوث شدم تا فضیلت­های اخلاقی را به کمال رسانم».واضح است که اگر انسان بخواهد مکارم و فضایل اخلاقی را بشناسد و به دست آورد کند، بهترین راه آنست که به اخلاق الهی مراجعه نماید زیرا اخلاق الهی بالاترین مکارم و فضیلت­های اخلاقی است و یکی از مصادیق اخلاق الهی مطابق آیۀ شریفۀ ]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ[، تکریم انسان است. بنابراین وقتی پیامبر صلی­الله­علیه­وآله می­فرماید: «من مبعوث شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم» معنایش آنست که ایشان نه تنها به این خُلق الهی پای­بند بوده بلکه این خُلق الهی را به معنای وسیع و دقیق کلمه به انسان­ها شناسانده و در واقع آن را، مانند دیگر مکارم اخلاقی، تتمیم کرده است.نکته: مکارم اخلاقی مصادیق فراوانی دارد و برای شناسایی آن­ها، هم می­توان به عرف انسان­های با فضیلت مراجعه کرد و هم می­توان از طریق رجوع به روایات آن مصادیق را به دست آورد. به عنوان مثال، یکی از روایاتی که برخی از مصادیق مکارم اخلاقی را بیان می­کند، روایتی است که از امیرالمؤمنین علیه­السلام نقل شده است که رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله فرمود:«إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ صِدْقَ‏ الْحَدِيثِ‏ وَ إِعْطَاءَ السَّائِلِ‏ وَ صِدْقَ النَّاسِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ التَّذَمُّمَ[17] لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمَ لِلصَّاحِبِ وَ إِقْرَاءَ الضَّيْفِ؛[18]راستگویی، کمک به درمانده، رو راستی با مردم، پیوند خویشاوندی، ادای امانت، رعایت حقوق همسایه و رفیق و مهمان­نوازی از مصادیق مکارم اخلاق هستند».در این حدیث شریف، مهمان نوازی و گرامی داشتن مهمان یکی از فضیلت­های اخلاقی شمرده شده است. لذا وقتی تعدادی از اسیران مشرک را از کنار پیامبر عبور می­دادند، دختر حاتم طائی که در میان اسیران بود، خدمت پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله ­رسید و از اوصاف پدر خودش یاد کرد و از جمله گفت: پدر من مهمان را گرامی می­داشت. رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله بعد از شنیدن سخنان دختر حاتم طایی فرمود: «ای دختر! حقا که این‌ها [که گفتی] صفات مؤمنان است».[19]

3-2-1-1. تعامل مهرورزانه پیامبر با مشرکان قریش

زمانی که پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله مکه را فتح کرد، یکی از مسلمانان پرچم را به دست گرفته بود و در کوچه­های مکه می­گشت و فریاد می­زد: الیوم یوم الملحمۀ الیوم تستحل الحرمۀ؛ یعنی امروز روز انتقام و روزی است که حرمت­ها شکسته می­شود. ابوسفیان خطاب به پیامبر صلی­الله­علیه­وآله عرض کرد: چگونه کمر به قتل قوم خویش بسته­ای و دستور به کشتن قریش داده­ای؟ پرچم­دار شما فریاد می­زند «الیوم یوم الملحمۀ الیوم تستحل الحرمۀ». پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله فرمود: «الیوم یوم المرحمۀ الیوم اعز الله فیه قریشا؛[20] امروز روز رحمت و مهربانی است و خداوند متعال امروز قریش را عزت بخشیده است». و دستور داد پرچم را از دست آن فرد بگیرند.برخی از فقیهان ازین شعار رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله لزوم حفظ مطلق حریم را استفاده نموده­اند.[21]

 

[1]. سوره اسراء (17)، آیه 70. [2]. سوره حجر (15)، آیه 9:  «ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگه­دار آنيم»![3]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص662 و ناصر مکارم شیرازی و هم­کاران، تفسیر نمونه، ج12، ص199. [4]. فضل بن حسن، همان: «إنا فضلناهم على من خلقنا و هم كثير». [5]. سوره بقره (2)، آیه34، سوره اعراف (7)، آیه 34، سوره اسراء (17) آیه 61، سوره کهف (18) آیه 50 و سوره طه (20) آیه 116: ]وَ إذ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ[؛ «و هنگامی که به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد! پس جز ابلیس، همه سجده كردند».  [6]. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، 3: «فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ إِلَى جَنْبَيِ فَوَجَدْنَا إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى فِيمَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ قَدْ جُمِعُوا إِلَيَّ وَ أَقَمْتُ الصَّلَاةَ وَ لَا أَشُكُّ إِلَّا وَ جَبْرَئِيلُ اسْتَقْدَمَنَا، فَلَمَّا اسْتَوَوْا أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِعَضُدِي‏ فَقَدَّمَنِي فَأَمَّمْتُهُمْ وَ لَا فَخْرَ». [7]. محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج1، ص214: «عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیهم­السلام ...إِذَا بَلَغَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ قَالَ هِبَةُ اللَّهِ يَا جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ فَصَلِّ عَلَى آدَمَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام يَا هِبَةَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنَا أَنْ نَسْجُدَ لِأَبِيكَ فِي الْجَنَّةِ فَلَيْسَ لَنَا أَنْ نَؤُمَ‏ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ فَتَقَدَّمَ هِبَةُ اللَّهِ فَصَلَّى عَلَى آدَمَ وَ جَبْرَئِيلُ خَلْفَهُ وَ حِزْبٌ مِنَ الْمَلَائِكَة...».[8]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج11، ص30 ح21: « عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم­السلام قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلی­الله­علیه­وآله:‏ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ أَنَا أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ وَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ وَصِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ وَصِيٍّ فَعَلِيٌّ أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ أَفْضَلُهُمْ. و همان، ص32، ح24: « عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ النَّبِيُّونَ؟ قَالَ: مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ...». [9]. سوره مائده (5)، آیه 48: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ...؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست». [10].  انسان را بر خشکی و دریا مسلط نموده و طیبات را روزی انسان کرده و پیامبران – نه یک و یا چند پیامبر بلکه صد و بیست چهار هزار پیامبر - را برای هدایت انسان­ها فرستاده و کتاب­های آسمانی متعددی فرستاده و انسان را بر تمامی مخلوقات فضیلت داده است.[11]. سوره لقمان (31)، آیه 18. [12]. باید توجه داشت که کبر و بی اعتنایی به مردم در همه جا مذموم است مخصوصا اگر از طرف والیان و زمامداران باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبۀ 216 نهج البلاغۀ می­فرماید: «إِنَّ مِنْ‏ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُ‏ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ؛ به درستى كه پست‏ترين خوى زمامداران، نزد مردمان نيك، آن است كه گمان رود كه آنان، فخرفروشى را دوست مى‏دارند، و كارِ آنان را بر پايه خودبينى نَهند». [13]. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص250.[14]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج9، ص503. [15]. سوره اعراف (7)، آیه 157. [16]. محمد بن علی کراجکی، الرسالة العلوية في فضل أمير المؤمنين عليه­السلام على سائر البرية، ص11. [17]. مبارک بن محمد جزری (ابن اثیر)، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‌2، ص 169: «التَّذَمُّم للصّاحب:‌ هو أن يحفظ ذمامه و يطرح عن نفسه ذَمَّ النّاس له إن لم يحفظه؛ تذمم باين معنا است كه انسان ذمام و پيمان رفيقش را مراعات نموده و با اين روش نكوهش مردم را از خود باز دارد». [18]. محمد بن محمد ابن اشعث، الجعفريات (الأشعثيات)، ص151.[19]. اسماعیل حقی بروسوی، تفسير روح البيان، ج‏4، ص40: «يا جارية! هذه صفة المؤمنين حقا». [20]. عبدالحمید بن هبۀ الله (ابن ابی الحدید)، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج ‏17، ص272. [21]. سید محمد حسینی شیرازی، من فقه الزهراء علیهاا­لسلام، ج4، ص223: «شعار پیامبر اکرم صلی­الله­علیه­وآله حفظ حرمت بود و لذا در روز فتح مکه دستور داد که به جای «اليوم يوم الملحمة الیوم تسبی الحرمۀ» شعار «الیوم یوم المرحمۀ الیوم تحفظ الحرمۀ» را سر دهند. از این شعار پیامبر، لزوم حفظ مطلق حریم استفاده می­شود بدون آنکه فرقی وجود داشته باشد بین اینکه آن حریم، حریم انسانی یا حریم یک زمین و یا حریم یک چاه و یا امثال اینها باشد».گسترۀ حرمت انسان:مطابق منابع دینی، هر انسانی نه تنها خودش محترم است بلکه یک حریمی هم دارد که باید محترم شمرده بشود و از روایات استفاده می­شود که این حریم شامل فرزندان و خویشاوندان شخص نیز می­گردد.حضرت زهرا سلام­الله­علیها در ضمن خطبۀ معروفی که بعد از رحلت پیامبر ایراد نمود، فرمود: «أَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی­الله­علیه­وآله أَبِي‏ يَقُولُ:‏ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ؛ آیا پدرم رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله نمی­فرمود: [حرمت] انسان در فرزندانش حفظ می­شود». (احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص29) حضرت زهرا سلام­الله­علیها با این سخن به غاصبان خلافت اعتراض نمود که شما حرمت رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله را حفظ نکردید چون حرمت فرزند او را شکستید. بنابراین اگر کسی حرمت فرزندان یک شخص را حفظ نکند، حرمت خود آن شخص را مراعات نکرده است.از امیرالمؤمنین علیه­السلام نقل شده است که فرمود: «أَوَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ حُرْمَةَ رَحِمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی­الله­علیه­وآله حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ، وَ أَنَّ حُرْمَةَ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ حُرْمَةُ اللَّهِ‏ تَعَالَى، وَ أَنَّ اللَّهَ أَعْظَمُ حَقّاً مِنْ كُلِّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ، وَ أَنَّ كُلَّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ إِنَّمَا أَنْعَمَ حَيْثُ قَيَّضَهُ لِذَلِكَ‏ رَبُّهُ، وَ وَفَّقَهُ لَهُ؛ مگر نميدانى احترام خويشاوندان پيغمبر، احترام خود پيامبر است و احترام پيامبر احترام خداوند متعال است و حق خدا از هر منعمى غير از او بالاتر است؛ زيرا هر منعمى غير از خدا، كه لطفى نموده به واسطه نعمتى است كه خداوند در اختيارش گذاشته و او را توفيق داده است». (محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏89، ص249). مطابق این حدیث، دایرۀ حرمت انسان گسترده­تر از حرمت فرزندان وی بوده و شامل خویشاوندان انسان نیز می­شود.از امام حسین علیه­السلام نیز نقل شده است که، در جریان عاشورا وقتی که سید الشهدا علیه­السلام بر بالین علی اکبر حاضر شد و دید فرزندش در آستانۀ شهادت قرار گرفته است، فرمود: «قَتَلَ‏ اللَّهُ‏ قَوْماً قَتَلُوكَ‏ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ؛ خدا بكشد مردمى را كه تو را كشتند، چقدر آن­ها بر خدا و هتك حرمت رسول خدا صلى­اللَّه­عليه­وآله، گستاخى نمودند و چشمان آن حضرت پر از اشك شد، و فرمو: پس از تو خاك بر سر دنيا باد». (فضل بن حسن طبرسی،إعلام الورى بأعلام الهدى، ج‏1، ص464).پس حرمت یک انسان دایرۀ وسیعی دارد و از این قلمرو وسیعی که برای حرمت انسان در روایات لحاظ شده، فهمیده می­شود که گسترۀ حرمت انسان بیش از آن مقداری است که در مادۀ 4 اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر آمده است؛ چرا که این ماده، حرمت انسان را به معنای حرمت جسد انسان بعد از مرگ و بدن انسان در زمان حیات دانسته است در حالی که مطابق روایات حوزۀ حرمت انسان بسیار گسترده­تر از این مقدار می­باشد.

تعداد بازدید :23
کليه حقوق اين سايت متعلق به مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) است.