1-1. دلایل احترام انسان
برای احترام انسان دلایل متعددی میتوان اقامه کرد و از آن جملهاند:
1-1-1. کرامت إعطایی الهی
مهمترین دلیل برای محترم بودن انسان آنست که خداوند متعال بنی آدم را تکریم نموده است؛ تکریم پروردگار فراگیر است و تمامی افراد انسانی را بدون ملاحظۀ دین، زبان، قومیت، نژاد و...، شامل میگردد زیرا قرآنکریم با صراحت از تکریم بنی آدم توسط خداوند متعال سخن گفته و فرموده است:]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً[؛[1] «ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، [بر مركبهاى راهوار] حمل كرديم و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم». خداوند متعال در ابتدای این آیه فرموده است: ]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ[ این تعبیر کوتاه متضمن نکاتِ مهم و قابل تأمل زیر است:1) جمله با کلمۀ «لقد» که متضمن دو حرف تأکید «لام» و «قد» است، آغاز شده است.2) از متکلم مع الغیر (كَرَّمْنا) استفاده کرده است که هم دلالت بر تأکید و هم دلالت بر قدرت میکند؛ خداوند متعال وقتی که میخواهد قدرت خودش را نشان بدهد، با استفاده از واژۀ جمع این کار را انجام میدهد. برای مثال، میفرماید: ]إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ[؛[2] این آیه، نشانگر قدرت غالب الهی در حفظ قرآن است. پس در این آیۀ شریفه از سه نوع تأکید استفاده شده است تا یک مطلب را بیان کند و آن تکریم انسان توسط خداوند متعال است.3) موضوع تکریم را «بنی آدم» قرار داده است تا بفهماند که این لطف الهی فراگیر است و شامل تمامی انسانها میشود بدون آنکه بین افراد بنی آدم از حیث نژاد، زبان، قومیت و دین و مذهب کمترین تفاوتی در برخورداری از کرامت إعطایی الهی وجود داشته باشد.پس از بیان تکریم انسان توسط خداوند، وجه تکریم و برتری بنی آدم بر دیگر مخلوقات را چنین بیان نموده است: [وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً]؛ با عطف تفسیری چگونگی کرامت بخشیدن به انسان را بیان کرده است. یعنی آدمیزادگان را به این صورت تکریم کردیم که ایشان را بر خشکی و دریا مسلط کردیم و از طیبات روزی آنها گرداندیم و بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردیم برتری دادیم.به تعبیر دیگر، گویا خداوند متعال میفرماید: ما برای انسان خیلی هزینه کردیم آنقدر هزینه کردیم که برای احدی از مخلوقات چنین هزینهای نکردیم؛ زیرا: اولا انسانها را بر خشکی و دریا مسلط گرداندیم در حالی که سایر موجودات چنین تسطی ندارند. حیوانات مقهور دست طبیعتاند اما انسان نه تنها بر خشکی و دریا مسلط است بلکه قادر است تا روز به روز بر تسلط خویش بیفزاید و آن را گستردهتر کند. ثانیا ما به انسانها از طیبات روزی دادیم در حالی که روزی حیوانات از طیبات نیست بلکه از امور خبیثه هم إرتزاق میکنند. البته میتوان برای «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّبات» یک معنای وسیعتری در نظر گرفت و گفت: اضافه بر آنکه خداوند روزی مادی طیبات به انسان داده روزی معنوی طیبات نیز به انسان داده است و یکی از آن روزیهای معنوی، عقل است که خداوند انسان را از آن بهرهمند نموده است. ثالثا انسان را بر بسیاری از مخلوقات برتری دادیم؛ جملۀ ]وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً[ را به دو صورت میتوان معنا کرد: 1) معنای ظاهر این جمله آنست که، «ما ایشان (آدمیزادگان) را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم» و نه بر تمامی مخلوقات. از این معنا میتوان استفاده کرد که گروهی از موجودات هستند که از انسان برترند و آنها علی القاعده باید فرشتگان باشند که مقرب درگاه خداوند و حامل پیامهای آسمانی برای پیامبران الهی هستند. 2) معنای دیگر آنست که برخی از مفسران مثل مرحوم طبرسی و آیت الله مکارم ارائه داده و گفتهاند: واژۀ «کثیر» در این آیه به معنای «جمیع» است.[3] بنابراین معنای آیه آنست که، «ما آدمیزادگان را بر مخلوقات ديگر كه بسيارند، برترى دادهايم»؛[4] مطابق این معنا، هیچ موجودِ ممکنی از انسان برتر نیست.برای اثبات معنای دوم، میتوان شواهد فراوانی از قرآنکریم و روایات ارائه داد و ثابت کرد که، انسان بر همۀ موجودات و از جمله بر فرشتگان برترند. برای مثال، در آیات بسیاری از قرآنکریم آمده است که «ما به فرشتگان دستور دادیم که برای آدم سجده کنید، پس جز ابلیس، همه سجده کردند».[5] در روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمود: «[در سفر معراج] وقتی به بیت المقدس رسیدیم با انبیاء الهی ابراهیم، موسی، عیسی و بسیار دیگر از انبیا مواجه شدم و بنا شد نماز به جماعت خوانده شود، من شک نداشتم که جبرئیل این جماعت را امامت خواهد کرد. اما وقتی صف تشکیل شد جبرئیل بازوی مرا گرفت و مرا بر تمامی پیامبران مقدم داشت و من همه را امامت کردم ولی فخر فروشی نمیکنم».[6] در روایت دیگر نیز آمده است که وقتی جنازۀ حضرت آدم به مرحلۀ نماز گذاردن رسید، فرزندش (هبۀ الله) از جبرئیل درخواست کرد که پیش بایستد و بر حضرت آدم نماز بخواند ولی او نپذیرفت و فرمود: «خداوند به ما فرمان داد كه در بهشت بر پدرت سجده كنيم و حقّ نداريم كه بر هيچ يك از فرزندانش امامت کنيم».[7] اضافه بر اینها، یکی از فضیلتها و روزیهای معنوی که خداوند به بنی آدم ارزانی داشته، إرسال پیامبران و إنزال کتابهای آسمانی است؛ مطابق روایت مشهور،[8] خداوند صد و بیست و چهار (124) هزار پیامبر برای هدایت انسان فرستاده که یکی از آن پیامبران، پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله است که برتر از تمامی مخلوقات است و نیز در راستای هدایت و تکریم انسان کتابهای آسمانی را نازل نموده که یکی از آنها قرآنکریم است که بر همۀ آن کتابها تفوق دارد و مهیمن بر آنهاست.[9] بنابراین، خداوند بیشترین هزینهها را در راستای هدایت انسان نموده است و این امر بیانگر آنست که تکریم انسان از نظر خداوند بسیار مهم است وگرنه برای انسان این همه عنایت نمیکرد. از نظر عقلی و عرف عقلا نیز همینگونه است که برای امور مهمتر هزینههای بیشتر لحاظ میشود و هر قدر میزان اهمیت دادن به یک امری بیشتر باشد، هزینۀ سنگینتری در نظر گرفته میشود. مثلا برای برخی از امور انسان حاضر است از وقت و مال خویش بگذرد و برای برخی دیگر که از اهمیت بیشتری برخوردار است، حاضر است اهل و عیال و جان خودش را نیز فدا کند.
اگر اینگونه به قضیۀ تکریم انسان از سوی خداوند نگریسته شود، دیدگاه ممتاز اسلام نسبت به تکریم انسان به خوبی روشن و معلوم میشود که چنین تکریمی در هیچ مکتب دیگر یافت نمیگردد. تفاوت کرامت انسان از دیدگاه اسلام و حقوق بشر معاصرکرامت انسانی از دیدگاه اسلام هم از جهت مبنا و هم از جهت گستره با کرامت انسانی از دیدگاه حقوق بشر معاصر متفاوت است:
1) مبنای کرامت: در اسلام کرامت انسانی مبتنی بر یک مبنای مستحکم است و آن اینست که کرامت را خداوند متعال به انسان عطا نموده است اما در حقوق بشر معاصر چنین عامل و مبنایی برای کرامت انسان مطرح نیست. چون حقوق بشر معاصر براساس نادیده گرفتن خداوند شکل گرفته است و لذا در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر به صورت سربسته فقط گفته شده که انسان دارای کرامت است. اما اینکه چه کسی این کرامت را به انسان داده است و یا چگونه انسان به این کرامت دست یافته است، سخنی به میان نیامده است. تردیدی نیست که حقوق بشر معاصر کرامت انسانی را ناشی از خداوند متعال نمیداند اما با وجود این از کرامت انسانی سخن میگوید چرا که انسانها را به دلیل تعاملات اجتماعی شان، ناگزیر میدانند که کرامت انسانی یکدیگر را به رسمیت بشناسند تا بهتر بتوانند زندگی اجتماعی خودشان را اداره و تعاملات انسانی خویش را مدیریت کنند و بدین وسیله به اهداف و مقاصدشان نایل شوند. این نگاه با یک مشکل بزرگ مواجه است و آن اینست که در این صورت کرامت انسانی یک امر قراردادی میشود. اما اسلام از همان ابتدا کرامت انسانی را به خداوند متعال نسبت میدهد؛ زیرا خداوندی که قادر مطلق است با سه تأکید میفرماید: «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم». وقتی کرامت ناشی از خداوند باشد، کسی حق ندارد آن را سلب و یا تضعیف کند و یا در برابر آن بایستد؛ چرا که ایستادن در برابر آن یعنی ایستادن در برابر خداوندی که معطی کرامت و قدرت مطلق عالم هستی است.
2) گسترۀ کرامت: مطابق مبنای حقوق بشر معاصر که کرامت انسانی را یک امر قراردادی میداند، تعیین گسترۀ آن را نیز در اختیار خود انسانها میداند و لذا به خود انسان حق میدهد که اگر چنانچه خودش خواست، بتواند برخلاف کرامت خویش إقدام نماید و مخصوصا در حریم شخصی حق ذلیل کردن خودش را در مقابل دیگری داشته باشد. اما از نظر اسلام که کرامت انسانی را ناشی از خداوند متعال میداند، هیچ انسانی حق تحقیر و تذلیل خودش را ندارد؛ زیرا کرامت دستآورد خود انسان نیست تا هرگونه بخواهد با آن معامله کند بلکه خداوند آن را به انسان إعطا کرده است.[10] بنابر این مقتضای کرامت انسان آنست که:اولا، تحقیر مطلق انسان حرام است. خداوند متعال از زبان لقمان حکیم میفرماید: ]وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ[؛[11] «با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد». وقتی تحقیر کردن مردم در این اندازه - که انسان با بی اعتنایی از دیگران روی برگرداند- ناروا باشد،[12] یقینا مراحل بالاتر تحقیر حرام خواهد بود. ثانیا، تحقیر مؤمن و مسلمان تحریم بیشتری دارد چون اضافه بر کرامت إعطایی از کرامت اکتسابی (تقوا) نیز برخوردار است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لَا تُحَقِّرُوا مُؤْمِناً فَقِيراً فَإِنَّهُ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً فَقِيراً وَ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَمْ يَزَلْ مَاقِتاً لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ تَحْقِيرِهِ أَوْ يَتُوبَ قَالَ وَ مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً وَ حَقَّرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ يَدِهِ وَ لِفَقْرِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ؛[13] هيچ گاه مؤمن تهى دستى را حقير مشماريد، زيرا هر كس مؤمن تهى دستى را حقير و سبك بشمارد، خداوند او را كوچك خواهد شمرد، و پيوسته بر او خشم مىگيرد تا از تحقيرى كه كرده است باز گردد يا توبه كند. و فرمود: هر كس مؤمنى را به سبب تنگدستى و نادارىاش خوار و كوچك بشمارد، خداوند او را روز قيامت در برابر همه خلايق رسوا خواهد ساخت».ثالثا، تحقیر انسان توسط خودش نیز حرام است. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا، وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَ نَفْسَهُ؛ أَ لَمْ تَسْمَعْ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» فَالْمُؤْمِنُ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً، وَ لَا يَكُونَ ذَلِيلًا، يُعِزُّهُ اللَّهُ بِالْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ؛[14] خداوند تمام كارهاى مؤمن را به خود او واگذار كرده ولى به او اختيار نداده كه خود را خوار و ذليل كند. مگر نديدى كه خداى تعالى در قرآن كريم دراينباره فرموده است: «تنها عزت از آن خدا و پيامبر او و مؤمنان است» كه به حكم اين آيه، مؤمن بايد عزيز باشد و ذليل نباشد».بنابراین، بین نگاه اسلام و دیدگاه حقوق بشر معاصر نسبت به کرامت انسانی، از جهت قلمروِ اختیارات انسان نیز تفاوت فاحشی وجود دارد.
2-1-1. إهتمام پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به تکریم انسان
هرچند آیۀ شریفۀ کرامت به تنهایی برای اثبات «محترم دانستن انسان» کافی است ولی برای آنکه این مدعا تقویت بشود میتوان دلایل دیگری نیز اقامه کرد و یکی از آن ادله آنست که، اصلا هدفِ آموزههای عالی اسلامی و إهتمام اصلی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در زندگی پیامبرانهاش تحقق و حفظ حرمت تمامی انسانها بود. به تعبیر دیگر، پیامبر اکرم حفظ حرمت انسانها را شعار رسالت خویش قرار داده بود. دلایل و شواهد فراوانی برای اثبات این مطلب میتوان اقامه کرد و از آن جملهاند:
1-2-1-1. اوصاف پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
خداوند متعال اوصافی را برای پیامبر اکرم برشمرده است که همگی در راستای تکریم و احترام انسانهاست:]الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[[15]همانها كه از فرستاده [خدا]، پيامبر «امّى» پيروى مىكنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مىيابند آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منكر باز ميدارد أشياء پاكيزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاكيها را تحريم مىكند و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، [از دوش و گردنشان] بر مىدارد، پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.در این آیۀ شریفه خداوند متعال پنج صفت برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیان میکند که همه به یک نکتۀ واحدی بر میگردند و آن حفظ حرمت و کرامت انسانی است:
1و 2) آمر به معروف و ناهی از منکر؛ حفظ حرمت انسانی شعار پیامبر بود و اقتضای این شعار آن بود که مردم را به خوبیها دستور دهد تا عامل به معروف باشند و از بدیها باز دارد تا از ارتکاب پلیدیها پرهیز کنند.
3 و 4) حلال کنندۀ طیبات و حرام کنندۀ خبائث؛ مقتضای حفظ حرمت انسانی استفاده از طیبات و پرهیز از خبائث است، بر همین اساس پیامبر اکرم طیبات را برای مردم حلال میشمرد و خباثتها را بر مردم تحریم میکرد تا از پاکیزهها ارتزاق و از پلیدیها پرهیز کنند.
5) بردارندۀ بارهای سنگین از دوش مردم؛ این خصوصیت، ظهور بیشتری در حفظ کرامت انسانی توسط پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دارد. البته روشن است که مراد از این بار سنگین بار مادی نیست بلکه منظور آن باری است که اعتقادات غلط بر مردم تحمیل کرده بود؛ فرهنگها، عقاید، آداب و رسوم ناصواب مانند باری شده بودند که بر دوش مردم قرار داشتند و همانند غل و زنجیرهایی بودند که توان حرکت از مردم را گرفته بودند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تمام سعی خودش را مبذول داشت تا این عادات ناصواب را، از میان مردم بردارد. پس دلالت این آیه شریفه بر إهتمام پیامبر نسبت به حفظ حرمت انسانی روشن است چون آزادسازی بشر از غل و زنجیرهای خرافات جز در راستای تکریم انسان و حفظ حرمت انسانی نیست و همّت پیامبر نیز تنها آزادسازی گروهی از مردم نبود، بلکه تلاش میکرد تا بار سنگین آداب و رسوم غلط اجتماعی را از دوش تمامی انسانها بردارد.
2-2-1-1. هدف رسالت
براساس روایت مشهور از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هدف رسالت ایشان تکمیل و تتمیم فضیلتهای اخلاقی است:«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق؛[16] همانا من مبعوث شدم تا فضیلتهای اخلاقی را به کمال رسانم».واضح است که اگر انسان بخواهد مکارم و فضایل اخلاقی را بشناسد و به دست آورد کند، بهترین راه آنست که به اخلاق الهی مراجعه نماید زیرا اخلاق الهی بالاترین مکارم و فضیلتهای اخلاقی است و یکی از مصادیق اخلاق الهی مطابق آیۀ شریفۀ ]وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ[، تکریم انسان است. بنابراین وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «من مبعوث شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم» معنایش آنست که ایشان نه تنها به این خُلق الهی پایبند بوده بلکه این خُلق الهی را به معنای وسیع و دقیق کلمه به انسانها شناسانده و در واقع آن را، مانند دیگر مکارم اخلاقی، تتمیم کرده است.نکته: مکارم اخلاقی مصادیق فراوانی دارد و برای شناسایی آنها، هم میتوان به عرف انسانهای با فضیلت مراجعه کرد و هم میتوان از طریق رجوع به روایات آن مصادیق را به دست آورد. به عنوان مثال، یکی از روایاتی که برخی از مصادیق مکارم اخلاقی را بیان میکند، روایتی است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:«إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ إِعْطَاءَ السَّائِلِ وَ صِدْقَ النَّاسِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ التَّذَمُّمَ[17] لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمَ لِلصَّاحِبِ وَ إِقْرَاءَ الضَّيْفِ؛[18]راستگویی، کمک به درمانده، رو راستی با مردم، پیوند خویشاوندی، ادای امانت، رعایت حقوق همسایه و رفیق و مهماننوازی از مصادیق مکارم اخلاق هستند».در این حدیث شریف، مهمان نوازی و گرامی داشتن مهمان یکی از فضیلتهای اخلاقی شمرده شده است. لذا وقتی تعدادی از اسیران مشرک را از کنار پیامبر عبور میدادند، دختر حاتم طائی که در میان اسیران بود، خدمت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رسید و از اوصاف پدر خودش یاد کرد و از جمله گفت: پدر من مهمان را گرامی میداشت. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بعد از شنیدن سخنان دختر حاتم طایی فرمود: «ای دختر! حقا که اینها [که گفتی] صفات مؤمنان است».[19]
3-2-1-1. تعامل مهرورزانه پیامبر با مشرکان قریش
زمانی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مکه را فتح کرد، یکی از مسلمانان پرچم را به دست گرفته بود و در کوچههای مکه میگشت و فریاد میزد: الیوم یوم الملحمۀ الیوم تستحل الحرمۀ؛ یعنی امروز روز انتقام و روزی است که حرمتها شکسته میشود. ابوسفیان خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: چگونه کمر به قتل قوم خویش بستهای و دستور به کشتن قریش دادهای؟ پرچمدار شما فریاد میزند «الیوم یوم الملحمۀ الیوم تستحل الحرمۀ». پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «الیوم یوم المرحمۀ الیوم اعز الله فیه قریشا؛[20] امروز روز رحمت و مهربانی است و خداوند متعال امروز قریش را عزت بخشیده است». و دستور داد پرچم را از دست آن فرد بگیرند.برخی از فقیهان ازین شعار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله لزوم حفظ مطلق حریم را استفاده نمودهاند.[21]
[1]. سوره اسراء (17)، آیه 70. [2]. سوره حجر (15)، آیه 9: «ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم»![3]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص662 و ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج12، ص199. [4]. فضل بن حسن، همان: «إنا فضلناهم على من خلقنا و هم كثير». [5]. سوره بقره (2)، آیه34، سوره اعراف (7)، آیه 34، سوره اسراء (17) آیه 61، سوره کهف (18) آیه 50 و سوره طه (20) آیه 116: ]وَ إذ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ[؛ «و هنگامی که به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد! پس جز ابلیس، همه سجده كردند». [6]. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، 3: «فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ إِلَى جَنْبَيِ فَوَجَدْنَا إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى فِيمَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ قَدْ جُمِعُوا إِلَيَّ وَ أَقَمْتُ الصَّلَاةَ وَ لَا أَشُكُّ إِلَّا وَ جَبْرَئِيلُ اسْتَقْدَمَنَا، فَلَمَّا اسْتَوَوْا أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِعَضُدِي فَقَدَّمَنِي فَأَمَّمْتُهُمْ وَ لَا فَخْرَ». [7]. محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج1، ص214: «عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیهمالسلام ...إِذَا بَلَغَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ قَالَ هِبَةُ اللَّهِ يَا جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ فَصَلِّ عَلَى آدَمَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام يَا هِبَةَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنَا أَنْ نَسْجُدَ لِأَبِيكَ فِي الْجَنَّةِ فَلَيْسَ لَنَا أَنْ نَؤُمَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ فَتَقَدَّمَ هِبَةُ اللَّهِ فَصَلَّى عَلَى آدَمَ وَ جَبْرَئِيلُ خَلْفَهُ وَ حِزْبٌ مِنَ الْمَلَائِكَة...».[8]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج11، ص30 ح21: « عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهمالسلام قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلیاللهعلیهوآله: خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ أَنَا أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ وَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ وَصِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ وَصِيٍّ فَعَلِيٌّ أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ أَفْضَلُهُمْ. و همان، ص32، ح24: « عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ النَّبِيُّونَ؟ قَالَ: مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ...». [9]. سوره مائده (5)، آیه 48: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ...؛ و اين كتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند، و حافظ و نگاهبان آنهاست». [10]. انسان را بر خشکی و دریا مسلط نموده و طیبات را روزی انسان کرده و پیامبران – نه یک و یا چند پیامبر بلکه صد و بیست چهار هزار پیامبر - را برای هدایت انسانها فرستاده و کتابهای آسمانی متعددی فرستاده و انسان را بر تمامی مخلوقات فضیلت داده است.[11]. سوره لقمان (31)، آیه 18. [12]. باید توجه داشت که کبر و بی اعتنایی به مردم در همه جا مذموم است مخصوصا اگر از طرف والیان و زمامداران باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبۀ 216 نهج البلاغۀ میفرماید: «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ؛ به درستى كه پستترين خوى زمامداران، نزد مردمان نيك، آن است كه گمان رود كه آنان، فخرفروشى را دوست مىدارند، و كارِ آنان را بر پايه خودبينى نَهند». [13]. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص250.[14]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج9، ص503. [15]. سوره اعراف (7)، آیه 157. [16]. محمد بن علی کراجکی، الرسالة العلوية في فضل أمير المؤمنين عليهالسلام على سائر البرية، ص11. [17]. مبارک بن محمد جزری (ابن اثیر)، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج2، ص 169: «التَّذَمُّم للصّاحب: هو أن يحفظ ذمامه و يطرح عن نفسه ذَمَّ النّاس له إن لم يحفظه؛ تذمم باين معنا است كه انسان ذمام و پيمان رفيقش را مراعات نموده و با اين روش نكوهش مردم را از خود باز دارد». [18]. محمد بن محمد ابن اشعث، الجعفريات (الأشعثيات)، ص151.[19]. اسماعیل حقی بروسوی، تفسير روح البيان، ج4، ص40: «يا جارية! هذه صفة المؤمنين حقا». [20]. عبدالحمید بن هبۀ الله (ابن ابی الحدید)، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 17، ص272. [21]. سید محمد حسینی شیرازی، من فقه الزهراء علیهاالسلام، ج4، ص223: «شعار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حفظ حرمت بود و لذا در روز فتح مکه دستور داد که به جای «اليوم يوم الملحمة الیوم تسبی الحرمۀ» شعار «الیوم یوم المرحمۀ الیوم تحفظ الحرمۀ» را سر دهند. از این شعار پیامبر، لزوم حفظ مطلق حریم استفاده میشود بدون آنکه فرقی وجود داشته باشد بین اینکه آن حریم، حریم انسانی یا حریم یک زمین و یا حریم یک چاه و یا امثال اینها باشد».گسترۀ حرمت انسان:مطابق منابع دینی، هر انسانی نه تنها خودش محترم است بلکه یک حریمی هم دارد که باید محترم شمرده بشود و از روایات استفاده میشود که این حریم شامل فرزندان و خویشاوندان شخص نیز میگردد.حضرت زهرا سلاماللهعلیها در ضمن خطبۀ معروفی که بعد از رحلت پیامبر ایراد نمود، فرمود: «أَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله أَبِي يَقُولُ: الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ؛ آیا پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نمیفرمود: [حرمت] انسان در فرزندانش حفظ میشود». (احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص29) حضرت زهرا سلاماللهعلیها با این سخن به غاصبان خلافت اعتراض نمود که شما حرمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را حفظ نکردید چون حرمت فرزند او را شکستید. بنابراین اگر کسی حرمت فرزندان یک شخص را حفظ نکند، حرمت خود آن شخص را مراعات نکرده است.از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «أَوَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ حُرْمَةَ رَحِمِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ، وَ أَنَّ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةُ اللَّهِ تَعَالَى، وَ أَنَّ اللَّهَ أَعْظَمُ حَقّاً مِنْ كُلِّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ، وَ أَنَّ كُلَّ مُنْعِمٍ سِوَاهُ إِنَّمَا أَنْعَمَ حَيْثُ قَيَّضَهُ لِذَلِكَ رَبُّهُ، وَ وَفَّقَهُ لَهُ؛ مگر نميدانى احترام خويشاوندان پيغمبر، احترام خود پيامبر است و احترام پيامبر احترام خداوند متعال است و حق خدا از هر منعمى غير از او بالاتر است؛ زيرا هر منعمى غير از خدا، كه لطفى نموده به واسطه نعمتى است كه خداوند در اختيارش گذاشته و او را توفيق داده است». (محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج89، ص249). مطابق این حدیث، دایرۀ حرمت انسان گستردهتر از حرمت فرزندان وی بوده و شامل خویشاوندان انسان نیز میشود.از امام حسین علیهالسلام نیز نقل شده است که، در جریان عاشورا وقتی که سید الشهدا علیهالسلام بر بالین علی اکبر حاضر شد و دید فرزندش در آستانۀ شهادت قرار گرفته است، فرمود: «قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ؛ خدا بكشد مردمى را كه تو را كشتند، چقدر آنها بر خدا و هتك حرمت رسول خدا صلىاللَّهعليهوآله، گستاخى نمودند و چشمان آن حضرت پر از اشك شد، و فرمو: پس از تو خاك بر سر دنيا باد». (فضل بن حسن طبرسی،إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص464).پس حرمت یک انسان دایرۀ وسیعی دارد و از این قلمرو وسیعی که برای حرمت انسان در روایات لحاظ شده، فهمیده میشود که گسترۀ حرمت انسان بیش از آن مقداری است که در مادۀ 4 اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر آمده است؛ چرا که این ماده، حرمت انسان را به معنای حرمت جسد انسان بعد از مرگ و بدن انسان در زمان حیات دانسته است در حالی که مطابق روایات حوزۀ حرمت انسان بسیار گستردهتر از این مقدار میباشد.