امر به معروف و عقلانیت
طرح مساله
قرآن کریم با اشاره به مسلمانان صدر اسلام، آنها را بهترین امت میداند و دلیل این برتری را امر به معروف و نهی از منکر بر میشمارد.[آل عمران: 110] پیشوایان دین نیز امر به معروف و نهی از منکر را مهمترین واجبات و ضامن اجرای شریعت دانستهاند که با انجام شدن آن، بقیه احکام الاهی نیز در بین مردم جاری میشود.[کافی: 5/55]بر همین اساس برای بسیاری از اندیشمندان اسلامی در عصر حاضر این پرسش مطرح شده که چرا ما مسلمانان از برکات این اصل بیبهرهایم؟ در نگاه نخست پاسخ روشن است: ما امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردهایم و به همین دلیل آثار آن را در جامعه مشاهده نمیکنیم. مرحوم دکتر آیتی با اشاره به همین مطلب امر به معروف و نهی از منکر را «اصل فراموش شده» مینامد.[ر.ک: مجموعه آثار استاد مطهری: 10/199]از اینجاست که پرسشی پراهمیت و بسیار جدی پیش آمده است که: چرا امر به معروف در میان مسلمانان به فراموشی سپرده شده است؟ چه تفاوتی بین این اصل و نماز و روزه وجود دارد که امر به معروف فراموش شده، ولی نماز و روزه به فراموشی سپرده نشده و اجرای آن همچنان جریان دارد؟ استاد مطهری که در بررسی آسیبهای موجود در جامعه دینی معمولا به دنبال ریشه معضلات میگردد، در اینجا نیز مطابق روش همیشگی خود، علت مشکلات دینی را ابتدا از «درون» میجوید و سبب اصلی «عدم تاثیر» و فراموش شدن امر به معروف را «اجرای نادرست» و وارونه این اصل میداند: «این خود ما بودیم که این اصل را به صورتی درآوردیم که مردم را بیزار کردیم و این اصل را فراموشاندیم.»[مجموعه آثار: 20/199] به تعبیر ایشان اگر «روح ماجراجویی و شرارت را در قالب نهی از منکر بریزیم، و عیب جویی و آزار و لذت بردن از رنج کشیدن مردم را نهی از منکر بنامیم» طبیعی است که این اصل فراموش میشود و همان بهتر که چنین اصلی فراموش شود.[یادداشتهای استاد مطهری: 10/243] نویسنده تلاش خواهد کرد با الگو گرفتن از روش فکری اسلام شناسانی همچون شهید مطهری و بهشتی، مساله امر به معروف را به مطالعه بگیرد و در چند شماره، گوشهای از آسیبها و مشکلاتی که در زمینه اجرای این اصل الاهی به وجود آمده را گوشزد نماید.امر به معروف و نهی از منکر دو واجب «توصّلی»واجبات الاهی دارای دو قسم «تعبّدی» و «توصّلی» هستند. در تعبّدیات خداوند کاری را به عنوان عبادت در نظر گرفته و بنده موظف است که آن کار را به طور دقیق و با «قصد قربت» انجام دهد. تکالیف تعبدی اگرچه دارای غایت و عرض حکیمانهای هستند، اما در انجام دادن آنها، بندگان مامور به تکلیف و اطاعت هستند، نه نتیجه، یعنی برای انجام دادنش لازم نیست حتما فوایدی را به طور مشهود رویت و احساس نمایند. در توصلیات مساله متفاوت است و بندگان مامور به نتیجه هستند. یعنی باید طوری برنامه ریزی کنند و تدبیر بیندیشند که نتیجه مدّ نظرِ شریعت حاصل گردد. مثلا بر هر مسلمانی واجب است جانِ کسی که در حال غرق شدن است را نجات دهد. «نجات غریق» هدفی است که حاصل شدن آن مهم است و حتی اگر بدون قصد قربت هم انجام بگیرد، باز هم مطلوب خداوند حاصل شده است. این در حالی است که در تعبدیّات همه چیز به قصد قُربت و نیّت بستگی دارد و بدون آن هیچ نتیجهای حاصل نمیشود.از نظر فقه شیعه امر به معروف و نهی از منکر یک واجب توصّلی است، نه تعبّدی.[تحریرالوسیله: 1/465] به این معنا که خداوند این کار را برای حصول یک مصلحت لازم شمرده و مکلفین باید آن مصلحت را به عنوان نتیجه و مطلوب این حکم الاهی در نظر بگیرند. هدف از تشریع امر به معروف «اصلاح جامعه» و از بین رفتن مفاسد اخلاقی و تربیتی است و بندگان باید با تمام تلاش و دقت در مسیر حاصل کردن این هدف گام بردارند. اگر امر و نهی به صورت پنهانی و در خفاء تاثیرگذار باشد، باید حتما این کار را در خفاء انجام دهند و اگر نیاز است که قبل از امر و نهی موعظه و نصیحت یا کار دیگری انجام شود، باید این مسائل در نظر گرفته شود. به همین جهت در شرایطی که امر و نهی نتیجه معکوس میدهد باید از آن پرهیز نمود.[ر.ک: تحریر الوسیله: 1/476]
دقیقا به دلیل توصّلی بودن امر به معروف است که فقهای عظام یکی از شرایط وجوب آن را «احتمال تاثیر» دانستهاند. این در حالی است که در واجباتی مثل نماز، گفته نشده اگر احتمال میدهی که نماز در تو تاثیر دارد، بخوان و گرنه لازم نیست؛ چراکه نماز یک واجب تعبّدی محض است.امر به معروف از کارهایی است که کیفیت آن و اینکه در کجا و به چه شکل مفید است و نتیجه میدهد، به عهده خود مکلفین قرار داده شده است. شارعِ حکیم، همه این مسائل را به عهده عقل و فکر و منطق ما گذاشته است. اگر این مطلب را به خوبی بفهمیم طرز فکر ما درباره امر به معروف به طور کلی تغییر میکند. «عیب کار ما در امر به معروف این است که هنوز منطق را وارد کار نکرده ایم، یعنی نخواستهایم از روی منطق عمل کنیم تا معروف را رواج و منکر را از بین ببریم. معناى اینکه منطق را وارد کنیم این است که حساب کنیم پیدایش هر چیزى سببى دارد و همچنین عدم رشد و نمو یک چیز سببى دارد، با سبب منکر مبارزه کنیم و سبب معروف را ایجاد کنیم. حداکثر منطق ما این است که بگوییم و بنویسیم و بعد هم اگر دیدیم گفتن و نوشتن فایده ندارد اِعمال زور بنماییم، در صورتى که منطق این نیست. منطق این است که مزاج اجتماع را به دست آوریم که چرا منکر را پذیرفته و از معروف سرباز زده است.»[یادداشتها: 10/250]
توصّلی بودن امر به معروف به این معناست که مثلا در انحرافات و مفاسد جنسی قبل از آن که به فکر امر و نهی لسانی باشیم، به این بیندیشیم که گناهان جنسی بر اثر چه زمینههای اجتماعی رشد میکند و آن زمینهها را از بین ببریم. در جامعهای که مقدمات ازدواج آسان فراهم نیست، به طور طبیعی قوای جنسی از راه دیگری تخلیه خواهد شد. آیا عاقلانه است که بدون توجه به زمینههای فساد، مرتبا به امر و نهی بپردازیم؟ این امر و نهی تا چه اندازه تاثیر مثبت خواهد داشت؟استاد مطهری فقر و محرومیت و «بیکاری» را از موانع اساسی تربیت دینی میداند. از نظر ایشان جوانِ بیکار تمرکز روحی و روانی ندارد و ذهن او منضبط نیست و فکر او در اوقات بیکاری به هرزه گی عادت میکند، و مهمتر از همه، شخصیت و کرامت انسانی او که پایه تمام اخلاقیات است، به مرور از بین میرود. حال این مساله مطرح است که برای اصلاح جامعهای مبتلا به مفاسد اخلاقی، مبارزه با بیکاری اولویت دارد یا تذکر لسانی؟[ر.ک یادداشتها: 14/304]ایشان در یکی از یادداشتهای خود به مومنانی اشاره میکند که به دنبال تعطیل کردن کارخانههای شراب سازی هستند و از آنها میپرسد: آیا قبل از تعطیل کردن این کارخانهها فکری برای کارکنانِ آن کرده اید؟ آیا جایگزینی برای آن بخش از بودجه اقتصادی دولت که بر مبنای تولید شراب بسته شده است، در نظر گرفته اید؟![یادداشتها: 10/244]
این بدان معناست که تا وقتی زیرساختهای لازم و حیاتی برای زندگی دیندارانه و اخلاقی فراهم نباشد، امر و نهی لسانی کاری بیفایده و بلکه با اثر معکوس خواهد بود.فاصله گرفتن از واقعیاتواقعیت این است که ما نه تنها توصلی بودنِ امر به معروف را به درستی نفهمیده و باور نکرده ایم، در بقیه مسائل زندگی نیز فاقد روحیه واقع بینی هستیم. یعنی توجه نداریم که اجرای هرگونه برنامه تربیتی و فکری در اجتماع، نیازمند برنامه ریزی و تلاش پیگیر است. مرحوم شهید بهشتی در تبیین معنای «صراط مستقیم» میفرماید:«راه راست زندگی، همان راهی است که خداوند خواسته و مقرّر کرده؛ ولی ما باز هم در زندگی خود به بیراهه میرویم! تابحال چقدر با افراد گوناگون صحبت کردهام تا روشن کنم که کار، کوشش، تجارت، فعالیت اجتماعی، درس، کار علمی و غیره، هر یک نظم و قانونی دارد؛ خدا برای این عالَم نظامی مقرر کرده است. چرا همه چیز را از بیراهه میخواهید؟ من نمیدانم چرا دیگران این را میدانند که هر هدفی، مقدار معینی کوشش لازم دارد و از هر مقدار معین کوشش، مقدار معینی نتیجه به دست میآید، ولی نا عادت کردهایم از کار و کوششِ کم، نتیجههای بزرگ انتظار داشته باشیم.»[در مکتب قرآن، ج1، ص49] از نظر شهید بهشتی کسی که به جای درس خواندن و آماده شدن برای امتحان، به «استخاره» روی بیاورد، یک راه نادرست را میپیماید، چراکه قبولی در امتحان و موفقیت در زندگی علمی، مرهون تلاش و روش صحیح است. در امر به معروف نیز ما برای امر و نهی، قدرت خارق العادهای تصور کرده ایم! مثلا گمان میکنیم بدون وقت گذاشتن برای فرزند و صرفاً با امر و نهی میتوان او را به مسیر درست هدایت نمود، در حالی که بر اساس قواعد تربیتی، تاثیر بر روحیه یک شخص، متوقف بر میزان ارتباط و مقدار زمانی است که برای او و با او صرف میکنیم. امر به معروف و نهی از منکر دو واجب توصلی هستند که ارتباط مستقیمی با واقعیات عینی، و روشهای منطقی اصلاح جامعه دارند.